چقدر برف بارید اون روز چقدر باهام سرد شدی
دیگه حتی نگاهم به خیابونا دنیامو تغییر نمیده
حتی یه اهنگ اروم منو به جنون میرسونه
راه بی پایان رو ادامه میدم نمیدونم تلخه یا شیرین ادامه میدم
دارم میرم به غربت به شهری که با تو پر از خاطره است
توی کافه نشستم و با قهوه ای تلخ به رویا رفتم
رویای با تو بودم ارزوی من بود اما این انگار غیر ممکن شد
دل بسته تو بودم عاشق تو بودم اما اما هیچ وقت نگاهمو نفهمیدی
باغ گیلاس...برچسب : شعر راه بی پایان, نویسنده : kaveparsaa بازدید : 61