در کافه خاطره بازی میکردم
سایه تو جلوی چشمانم تصور میشد
هر شب به شوق اهنگ بلو پیانو با شنل مشکی می امدم به کافه جنداپیسکو
یک شب در کافه قطعه ای نواختی
قطعه غمگین بود اما دلنشین بود
ناگاه صدای تیری شنیدم اما صدای ملودی را دیگر نشنیدم
میدانستم تو برای همیشه رفتی
اما صدای تو را هنوز در ذهنم زمزمه میکنم
چه زیبا بود چه دل انگیز بود
حالا من میمانم وتنهایی صدای تو
باغ گیلاس...برچسب : نویسنده : kaveparsaa بازدید : 39